امپراطور برهنه است !
در حاشیه نامه سرگشاده محفل بهمن شفیق به حزب موسوم به حکمتیست
آذر ماجدی

بندرت اتفاق می افتد که دو جریان از دو دیدگاه متقابل در یک تحلیل با یکدیگر هم نظر شوند. اما وقتی چنین می شود شاید بتوان گفت که واقعیت مورد اشاره و نظر آنچنان عیان و آشکار است که چپ و راست، دو دیدگاه با 180 درجه اختلاف بر آن صحه می گذارند. تحلیل ما از سیاست ها، عملکرد و تبیین حزب موسوم به "حکمتیست" از اوضاع سیاسی و شرایط مبارزه طبقاتی بر بیگانه بودن کامل این حزب با کمونیسم کارگری منصور حکمت و بعبارتی حکمتیسم گواهی می دهد.
ما در نوشته های متعددی اجزاء سیاست های این حزب و رهبرانش را مورد تحلیل و نقد قرار داده ایم. مواضع این حزب در قبال خیزش عظیم و آزادیخواهانه مردم در یک سال گذشته بویژه این بیگانگی را به بهترین و روشن ترین شکلی به نمایش گذاشت. ما در نقدهای مکرر خود به این حزب توصیه کردیم که نام خود را تغییر دهد و نامی متناسب با هویت واقعی خویش انتخاب کند. این حرکت هم کار این حزب را راحت می کند، هم فعالیت شان را در جهتی که سیاست هایشان دیکته می کند، تسهیل می کند و هم جنبش کمونیسم کارگری و هواداران منصور حکمت را از تلاش برای توضیح بی ربطی این حزب به حکمت و حکمتیسم خلاص می کند.
اکنون در آستانه کنگره 4 این حزب، سه تن از مخالفین پر و پا قرص کمونیسم کارگری و دشمنان منصور حکمت طی یک نامه سرگشاده به این حزب ضمن تقدیر و تحسین از سیاست ها و عملکرد این حزب و اعلام نزدیکی نظری میان خود و این حزب، از آنها خواسته اند که "پوسته" کمونیسم کارگری را از خود بتکانند و هویت خود را همانگونه که واقعا هست اعلام کنند:
"توافقهای جدی بین ما و شما وجود دارد. از تکرار این توافقها خودداری می کنیم ... آنچه محرک ما در نوشتن نامه حاضر شد، وجود همان توافقها، و بویژه توافق نظر و عمل در مقابله با جنبش دست راستی سبز از همان آغاز پیدایش آن بود. ... بدون تردید جسارت حزب شما در ایستادگی در مقایل این تعرض سنگین و همه جانبه ایدئولوژیک و سیاسی یکی از عوامل امید بخشی در یک سال اخیر بود که می‌تواند امید به آینده را زنده نگه دارد. ما این جسارت سیاسی را به شما تبریک می گوئیم و همین جسارت نیز این چشم انداز را در مقایل ما قرار می‌دهد که از شما جسارتهای بیشتر و سنگین تری را بخواهیم . "
"عناصری وارد ادبیات سیاسی شما شده است که تا پیش از این با ادبیات کمونیسم کارگری بیگانه بود. تبیینهایی که امروز توسط رفقای شما به کار گرفته می شود، در تعارض آشکار با این تبیینهای ایدئولوژیک کمونیسم کارگری قرار دارد. این تببینها با کمونیسم کارگری مانعه الجمعند. با این حال شما هنوز این تبیینها را در چهارچوب کمونیسم کارگری قلمداد می کنید... . با این همه ما بر این نظریم که پوسته ایدئولوژیک «کمونیسم کارگری» مانعی جدی بر سر راه انکشاف یک خط مشی و سیاست طبقاتی – کمونیستی از جانب شماست. ... در هم شکستن پوسته ایدئولوژیک گذشته که مانیفست خود را در نام حزب شما یافته است، پیش شرط این فرا تر رفتن از گذشته است." ("در راه دورانی نو، نامه سرگشاده به حزب حکمتیست" بهمن شفیق، وحید صمدی، عباس فرد.)
این یکی از آن وقایع نادری است که در بالا اشاره کردیم. حزب اتحاد کمونیسم، حزب کمونیسم کارگری منصور حکمت، و محفل سه نفره بهمن شفیق و شرکاء که مخالفین سرسخت کمونیسم کارگری و منصور حکمت هستند، هر دو نظرشان در مورد حزب موسوم به حکمتیست بر این واقعیت استوار است که هیچ گونه قرابتی میان این حزب و کمونیسم کارگری منصور حکمت وجود ندارد؛ که تحلیل ها و تبیین های این حزب بر هیچ ارکان کمونیسم کارگری استوار نیست؛ که این حزب تمام بنیان های کمونیسم کارگری و تحلیل ها و تبیین های اساسی این کمونیسم کارگری منصور حکمت را بکنار گذاشته است؛ که بویژه تبیین این جریان از خیزش مردم، کاملا در تقابل با تحلیل های منصور حکمت قرار دارد؛ که تنها نقطه مشترک این حزب با کمونیسم کارگری منصور حکمت اسم بی مثمایی است که بر خود نهاده اند.
این سه تن اعلام می کنند که تحلیل های این جریان با محفل آنها بسیار نزدیک است. با خوشحالی می نویسند که نقطه اشتراکات سیاسی و نظری بسیاری میان این دو جریان موجود است. ما نیز بر این مساله تائید داریم. خود این نزدیکی و اشتراک سیاسی – نظری بیانگر بی ربطی ح ک ک- ح از کمونیسم کارگری و بنیاد های آنست.
بهمن شفیق یکی از اعضای این محفل در سال 1999 از موضع دو خردادی، انصراف مردم از خواست سرنگونی رژیم اسلامی و تمایلشان به خاتمی، تبدیل شدن رژیم اسلامی به "رژیم متعارف" بورژوازی، پیروزی جنبش "اصلاحات" و اعلام اختلاف اساسی با تمام مبانی کمونیسم کارگری و نظرات منصور حکمت، از حزب کمونیست کارگری استعفاء کرد. بهمن شفیق طی این یازده سال موضع و تحلیل اش را تغییر نداده است و بر همان نظراتی که طی مارس تا آوریل 1999 اعلام کرد نه تنها پای میفشرد، بلکه منسجم تر آنها را بیان می کند. اما بخش وسیعی از رهبری حزب موسوم به حکمتیست که در سال 1999 تحلیل ها و نقد منصور حکمت را پذیرفتند، از جمله لیدر، رئیس دفتر سیاسی و اعضایی از دفتر سیاسی، و در نقد او از مواضع دو خردادی بهمن شفیق همراه شدند، اکنون به موضع بهمن شفیق رسیده اند.
آوریل 1999، سپتامبر 2010
در آوریل 1999 دفترسیاسی وقت حزب کمونیست کارگری ایران مباحث داخلی کمیته مرکزی را که به استعفای پنج تن از اعضای کمیته مرکزی منجر شد، بشکل علنی منتشر کرد. نگاهی سریع به این دفتر اسناد، دور زدن حزب حکمتیست به عقب و پذیرش نظرات، تزها و تبیین بهمن شفیق که در آن مقطع خود شدیدا آنرا نقد کردند و مغایر مبانی کمونیسم کارگری، "سطحی"، "بی سر و ته" و غیره خواندند، را به هر خواننده ای نشان می دهد.
ما در دو سه سال اخیر، بویژه طی سال گذشته، بیگانگی کامل این حزب با کمونیسم کارگری منصور حکمت، کنار گذاشتن تمام تحلیل ها و تبیین های سیاسی و نظری منصور حکمت که اساس مواضع کمونیسم کارگری بوده است را مکررا مورد بحث قرار داده و افشاء کرده ایم. انتشار نامه سرگشاده فوق، فرصتی را ایجاد می کند تا با رجوع به اسناد مباحث آوریل 1999 و مرور سریع آنها، پیوند حزب موسوم به حکمتیست و این محفل سه نفره را بر مبنای مواضع آوریل 1999 بهمن شفیق اعلام کنیم و پرونده این دگردیسی را بسته اعلام کنیم. به این منظور نقل قول هایی از این اسناد را در اینجا منتشر می کنیم. طولانی بودن نقل قول ها از این رو است که دسترسی به این دفتر در شرایط کنونی ساده نیست، مدت یازده سال از این مباحث گذشته و بسیاری، حتی در خود حزب موسوم به حکمتیست از این مباحث بی اطلاعند.
یادآوری گذشته: اسناد مباحث داخلی
"نوشته ای که من تحت عنوان طرح اولیه یک سند برای ایجاد یک انترناسیونال کمونیستی تنظیم کردم مورد انتقاد رفقا کورش (مدرسی) و نادر (منصور حکمت) واقع شد. ... قبل از وارد شدن به بحث اشاره به نکته ای را لازم می دانم که رفیق کورش بدنبال اثبات آن است. رفیق در صدد اثبات این است که درک من با درک حزب از کمونیسم کارگری متفاوت است. این لازم به اثبات نیست. خود من تاکنون بارها اعلام کرده ام که با درک کنونی رهبری حزب توافق ندارم. این که این درک معادل کمونیسم کارگری قلمداد شود، خود موضوع دیگری است." (بهمن شفیق، "ترس از حاشیه ای شدن یا گریز از یک وظیفه تاریخی"، اسنادی از مباحث داخلی حزب آوریل 1999)
"من در مورد روش بهمن، نگرانی های بهمن، زمینه های آن و عللی که او خود را ملزم می بیند در این قالب بیانشان کند، نظر دارم. حزب کمونیست کارگری دارد به قسمت گود استخر سیاست پا می گذارد. پس زدن های "سوسیالیستی" و "انقلابی" و "کارگری" از موضع تقدیس جهان جمع و جور و خودمانی و محفلی و صنفی قبلی مان، کاملا قابل انتظار است. اما ما یا به این میدان پا می گذاریم، یا خود را برابر تاریخ و طبقه کارگر بی وظیفه می کنیم. مبحث حزب و قدرت سیاسی، مبحث حزب و جامعه، از نظر من امتداد ضروری تمام بحث های بیست ساله مان درباره مارکس و کمونیسم و انترناسیونالیسم و کارگر است. انترناسیونال کمونیستی و کارگری را نیروهایی می سازند که بدوا به بازیگران موثر تاریخ معاصر خود تبدیل شده باشند. و این دستور کار امروز ماست." (منصور حکمت، "ایست! ترمزهای خود را چک کنید" همانجا.)
در فاصله کوتاهی از طرح ایجاد یک انترناسیونال کمونیستی، یعنی از 4 مارس تا اول آوریل و در پی رد و بدل های سیاسی و نظری در میان کمیته مرکزی حزب، بهمن شفیق بر سر اصل اختلاف سیاسی اش با حزب و منصور حکمت رفت. اختلاف اصلی بر سر ارزیابی حزب و منصور حکمت از انتخابات خاتمی و جنبش دو خرداد و "جامعه مدنی" بود. بهمن با بیانیه دفتر سیاسی در قبال این انتخابات، "جنگ بازنده ها" و تحلیل حزب در مورد اپوزیسیون پرو رژیم اختلاف سیاسی جدی احساس می کرد:
"حزب برای دوره ای بدرستی رژیم جمهوری اسلامی را رژیم غیر متعارف بورژوازی ... تحلیل می کرد." "مردم جمهوری اسلامی را نمی خواهند. این یک حکم غیر قابل تخطی در تحلیل های حزب است. ... رابطه مردم با جمهوری اسلامی در بیست سال حاکمیت رژیم اما دچار تغییرات جدی ای شده است. توضیح این تغییرات با فرمول جادویی مردم رژیم را نمی خواهند تنها نشاندهنده سهل انگاری غیر مسئولانه در قبال تحولات سیاسی است. ... متناظر با سیاست دولت رفسنجانی جامعه ایران دستخوش یکی از بزرگترین تحولات ایدئولوژیک چند دهه اخیر شد. تحولی که بعدا و در زمان انتخاب خاتمی بوضوح خود را در جامعه نشان داد. ... تا جایی که به شرکت مردم در انتخابات و حمایت آنان از خاتمی مربوط می شود، این شرکت کردن بر خلاف ارزیابی سهل انگارانه حزب تنها تودهنی به رژیم جمهوری اسلامی نبود. برای اولین بار بعد ار هیجده سال مردم به قواعد بازی تن داده بودند." (بهمن شفیق، "یک گام به پیش، چند گام به پس! درباره برخی مسائل گرهی جنبش ما"، همانجا. تاکید از خود نویسنده است.)
منصور حکمت در نوشته ای تحت عنوان "از منظر اژدها" اختلاف اصلی بهمن شفیق را جمعبندی می کند: "رفیق بهمن شفیق یک تز دارد و مقدار زیادی توهم. تز اینست که مردم در ایران قبل از خاتمی در فکر سرنگونی و بلکه انقلاب بودند و با انتخابات دوم خرداد با رژیم کنار آمدند. این البته تز خود خاتمی هم هست، تز دختر آقای گلشیری و رئیس بخش فارسی بی بی سی هم هست. آنها بورژوا هستند و همراه طبقه متوسطشان به استقبال خاتمی می روند. بهمن پرولتر است و صحنه سیاسی را کنار می گذارد تا یک ویک اند با تروتسکیست های آلمان انترناسیونال بسازد و وسط هفته بعنوان مسئول کمیته محلی "یاران حیدر" و "مبارزین مبارزان در راه وحدت..." محفل کارگری را "از زیر ضرب در ببرد" و در اعتراض به بدرفتاری پاسدار با زن زحمتکش جلوی کمیته اعتراض راه بیاندازد. این آن یک تز است.
و اما توهم اینست که می پندارد اینها را می شود به نام مارکسیسم در این حزب عرضه کرد. خیال می کند می توان با ایدئولوژی "دوم خرداد" در این حزب "اپوزیسیون کارگری" درست کرد، یا دقیقتر، با کارگر کارگر گفتن در این حزب اپوزیسیون دوم خرداد درست کرد. خیال می کند تئوری و تز و سیاست برای دیگران هم همینقدر بازیچه است. خیال می کند.
من بهمن را خیلی دوست داشتم و هنوز دارم. قبلا مثل یک همسنگر، امروز مثل یک برادر."
خیلی سریع ماهیت اختلاف بهمن شفیق با حزب کاملا روشن و آشکار شد. بهمن پس از این مباحث و روشن شدن موضع سیاسی دو خردادی اش در یک حزب کمونیستی انقلابی که در پی سرنگونی رژیم اسلامی و  سازماندهی انقلاب کارگری بود، مجبور به استعفاء شد. بهمن شفیق ظاهرا بدنبال ساختن انترناسیونال کمونیستی و ساختن حزب کمونیست کارگران و سازماندهی مبارزه طبقاتی کارگران رفت. یازده سال از آن زمان می گذرد و ایشان به ایجاد یک محفل سه نفره نائل آمده است. اما "نور امیدی" دارد در انتهای تونل می بیند. حزبی که خود را حکمتیست می نامد کاملا به مواضع او رسیده است و مبانی نقد او از کمونیسم کارگری را پذیرفته است. تمام مساله بر سر اینست که این نظرات را دارد تحت نام کمونیسم کارگری و حکمت بیان می کند. بهمن و شرکاء حاضرند نقدهای گذشته را با جان و دل بپذیرند، بشرط آنکه این حزب از خر شیطان پایین بیاید و نام خود را تغییر دهد. به یک نمونه از نقد رهبری این حزب در آوریل 1999 توجه کنید:
"بلحاظ محتوایی بحث های بهمن از نظر من بی سروته و فاقد هرگونه پشتوانه مارکسیستی و حتی انسجام آکادمیک است. قبولاندن این بحث به بهمن التبه محتاج وارد شدن به بند بند نوشته های او و تبیینش، نه تنها از ما، بلکه از کل جامعه، مارکسیسم، طبقه کارگر، احزاب سیاسی، دولت، انترناسیونال، انقلاب اکتبر، بلشویک ها، تجربه شوروی و غیره و غیره است. این بحث طولانی است که قبلا انجام شده است. من مجبورم فعلا بهمن را به خواندن نوشته های چند ده سال گذشته جریان مان دعوت کنم... . بهمن یک بحث تئوریک سطحی، بی سروته و نامنسجم دارد و یک ارزیابی سیاسی راست از اوضاع ایران. ... تحلیلش این است که "طبقه متوسط" حب جامعه مدنی را قورت داده اند، در دوم خرداد مردم انقلاب علیه رژیم را رد کرده اند و طبقه کارگر در حال عقب نشینی است. تکه اول تحلیل... البته تز بهمن نیست. این ارزیابی طرفداران خاتمی، اپوزیسیون پرو رژیم، رسانه هایی نظیر بی بی سی و نشریات رنگارنگ اروپایی است... . ته بحث بهمن این است که طبقه کارگر عقب نشسته، بورژوازی طبقه متوسط را با خود برده... آنچه بهمن باصطلاح کار کمونیستی در طبقه کارگر می داند چیزی بیش از فعالیت جریانات پوپولیست نیست." (کورش مدرسی، "درباره نظرات اخیر رفیق بهمن شفیق"، همانجا.)
آخرین مذاکرات
محفل سه نفره مزبور ملتمسانه و با لحنی پر از تحسین و تشویق از این حزب می خواهد که پوسته کمونیسم کارگری را از خود بتکاند تا بتوانند با هم به فعالیت پوپولیستی "کارگر، کارگری" و سندیکالیستی و ارائه تبیین های ارتجاعی و راست از مبارزات مردم و شرایط مبارزه طبقاتی در جامعه بپردازند؛ تا با هم مردم را به دو دسته تقسیم کنند، کارگران را دنباله رو احمدی نژاد بنامند و "طبقه متوسط" را دنبال موسوی. کارگران را زیر پرچم سیاه و "طبقه متوسط" را زیر پرچم سبز قرار دهند؛ تا با هم بجای هر مبارزه واقعی علیه این رژیم و برای سرنگونی آن، به مردم اعلام کنند که در این مبارزه شرکت نکنند، در آن روز در خانه بمانند، پاسیو و منفعل شوند، به کارگران بگویند "خر نشوند"، چون فعالیتشان به نفع "بورژوازی" است؛ تا با هم نقش مبصر و داور مبارزات مردم برای سرنگونی رژیم را بعهده بگیرند و به آنها کارت زرد و قرمز نشان دهند.
"حزب شما استثنائی در این میان را تشکیل می داد. استثنائی که به هیچ وجه نمی‌تواند داعیه این را داشته باشد که پایه اجتماعی جریان موسوم به کمونیسم کارگری را نمایندگی می کند .
رفقا، این واقعیت جریان کمونیسم کارگری است. این واقعیت را باید پذیرفت و مبنای بازبینی هویت ایدئولوژیک خود قرار داد. حزب شما اما متأسفانه هنوز خود را مدافع راست کیش کمونیسم کارگری می داند. واقعیتهای سرسخت زندگی، شما و حزبتان را به طور مداوم به سمت نفی آن میراث و تعارض با بنیانهای ایدئولوژیک کمونیسم کارگری سوق می دهد، تعهد ایدئولوژیک شما به آن میراث و دلبستگی تان به آن پوسته «کمونیسم کارگری» اما در هر گام مانعی است بر سر راه شما در گذار از این گذشته و اهرمی است برای کشاندن تان به درون همان حفره." (نامه سرگشاده...)

سخنی با کادرهای کمونیست این حزب
رفقا! رهبری حزب موسوم به حکمتیست بطور تمام و کمال از منصور حکمت عبور کرده است. پروسه منصور حکمت زدایی در این حزب به پایان رسیده است. تئوری ها، مواضع، سیاست ها و عملکرد این حزب هیچ قرابتی با کمونیسم کارگری منصور حکمت ندارد. "کمونیسم کارگری" و منصور حکمت تنها بر سر در این حزب نوشته شده است. و این را دیگر فقط ما، مدافعین کمونیسم کارگری منصور حکمت، نمی گوییم. این را اکنون دوستان جدید و مخلص حزب تان که دشمنان قسم خورده کمونیسم کارگری و منصور حکمت هستند نیز دارند می گویند. اگر سکتاریسم مانع تعمق در مباحث و تحلیل های ما می شود، در سخنان دوستانه و رفیقانه موافقین تان که دیگر می توانید تعمق کنید. واقعیت عریان تر از آنست که بتوان پنهانش کرد، حاشایش کرد، نادیده اش گرفت.
کادرهایی که در این حزب هنوز خود را متعلق به جنبش کمونیسم کارگری منصور حکمت می دانند، در آستانه این کنگره باید انتخاب کنند. ماندن در این حزب پشت کردن به تمام آرمانهایی است که به آن اعتقاد دارید و برای آن مبارزه کرده اید. تصمیم بر ماندن و اصلاح حزب نیز، به حکم تجربه و تاریخ حزب تان، غیرممکن است. لذا باید پرچم کمونیسم کارگری را برافرازید و این حزب را ترک کنید. ماندن در این حزب بمعنای تداوم انفعال و چرخش به راست تحت نام "پرولتاریا" است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری قاطعانه و پیگیر بر نظرات، سیاست ها، عملکرد و سنت کمونیسم کارگری منصور حکمت پای میفشارد. این واقعیت پرافتخار اکنون بر همه آشکار شده است. حزب اتحاد کمونیسم کارگری، تنها حزب کمونیستی کارگری موجود است. به ما پیوندید.